ملیکه ی اریکه ی دل

تقدیم به آستان حضرت زینب سلام الله علیها

ملیکه ی اریکه ی دل

تقدیم به آستان حضرت زینب سلام الله علیها

عالم لاهوت ...

عالم لاهوت 

باورکنیم ملک خدا را که سرمد است       باورکنیم سکه به نام محمد است

نخستین عوالم خمسه عالم لاهوت- یعنی مرتبه اول- است وآن چنان است که چون حق تعالی ذاتاً به جهت معروفیت خود چنان که فرمود :
گنجی ناشناخته و پنهان بودم و اراده شناسائی را نمودم ،آفریدم تا شناخته گردم[1]؛ پس اقتضای ظهور فرمود وتجلی نوری از ذات خود بر ذات خود به نور ذاتی خود نمود. بدون این که درآن تجلی ،زمانی یا مکانی یا جهتی یاکمی یاکیفی یااشاره ویاوضعی غیر اینها که از خواص اجسام است ، ملحوظ بوده باشد[2] . پس این نور مقدس بالذات از آلایش این صفات حادثه که نام بردیم منزه ومبرا است ، وچون در صقع ذات مجهول الکنه(هو) واقع است غیب ثانیش می نامند .


پس حق تعالی در ابتدای خلقت ، نورتجلی ذات خود را مجلای[3] مقدس و تمام شئونات وکمالات ذاتیه قرار داد.

ضمنن باید دانست که چون تجلی اول(نورذات) مجلا ومظهر وجود حق- جل شأنه- می باشد ، مانند آینه ایست نسبت به وجود حق تعالی ، هم چنین سایر ممکنات در مراتب خودشان مانند آینه اند نسبت به این نور عظیم الهی به حسب شدت و ضعف[4] ؛ وضمنن باید دانست که تجلی حق به ابداع نورمحمدی وعلوی - علیهما السلام - بوده است. چنان که در روایات بسیار آمده واین هر دو نور مقدس بالذات یک نور هستند ، چنان که امیرالمومنین - علیه السلام - فرمود : انا من محمد کالضوء من الضوء[5] ، یعنی من از محمدم (ص) مانند نوری از نور  و انوار مقدسه معصومین - علیهم السلام – خود معنی ولایت مطلقه و حقیقت خلافت کلیه ایشان است ، که در ابتدای ظهور وابداع بر ایشان تفویض شده ، زیرا حقیقت ولایت کلیه وخلافت کبرای الهیه عبارت است ازمظهریت شئونات الهیه و جامعیت مجموع اسماء و صفات[6].

چه باطن این نور عظیم که به جانب حق وظهور ولایت کلیه است اخذ فیوضات از حق تعالی نموده وبه حسب استعداد ذاتی ، هر بهره مندی را به نصیب خود می رساند وجانب دیگرش که به سوی خلق وجهت ظهوراوست، دارای شأن نبوت مطلقه وانباء ذاتی است. پس این نورتجلی ذات ، بالذات حادث ومجلای نورذات اقدس ازلی است. اشراق او از نور باری تعالی مانند شعاع خورشید است از قرص، وبه واسطه همین مجلا و به ظهوراین نور تجلی که وجوداضافی ونور ذات اوست ، وجود ذات خود را عالم ونور ذات خود را شاهد گردید. چون ذات اقدس در مرتبه غیب الغیب هویت به ذات خود عالم به علم ذاتی بحت است ، در آن مقام حاجتی به علم نیست . چنان که حضرت رضا- علیه السلام- به عمران صابی در پاسخ به پرسش او که آیا حق فی نفسه در نزد خود قبل از خلایق معلوم بود یا نه ؟ فرمود: علم به شیء به جهت نفی خلاف آن شیء است ، وبا ذات اقدس واجب ، درآن مقام غیری ومخالفی نبود تا نیازی به نفی آن غیر ازخودش داشته باشد تا داعی شود علمی را که به خود داشته تجدید نماید.

حقیقت اسم اعظم ذات که از وی به لفظ « الله » تعبیر می شود همین نور عظیم است ومسمای این اسم ذات اقدس الهی است ؛ البته به اعتبار تجلی و ظهورش از مرآت این نور اعظم نه ذات غیب الغیوب مطلق ، چه آن جا هیچ اسمی ورسمی ونامی ونشانی وعبارتی واشارتی گنجایش ندارد. پس مراد از اسم جلاله همان نور عظیم الهی است به اعتبار خود که حقیقت اسم اعظم خداوندی است.

نسبت ظهور و بطون هردو به ذات حق مساوی است ، زیرا از لحاظ مقام هویت ذات ، مجموع اضافات واعتبارات عقلی از ذات منتفی وساقط است . چرا که مسکوت عنه است و به جهت صرافت اطلاق هویت وجود حق ، اشاره وعبارتی واسمی ورسمی ونام ونشانی ندارد.
عقل دراین تجلی اعتبارظهوری وبطونی می نماید ازملاحظه بطونش که غیب اول است نسبت "احدیت "را ادراک می کند وازملاحظه ظهورش که غیب ثانی است ادراک نسبت "واحدیت" را می نماید ، وازجهت واحدیت است که عقل شئونات چهارگانه علم و وجود و شهود ونوررا اعتبارمی نماید، لاجرم این وحدت را وحدت حقیقیه نامند که عبارت از ظهور وحدت حقه ذاتی حق است که همچنان مجهول الکنه می باشد[7].

پس عقل را در امثال این مقامات - به جهت ادراک حقایق توحید – ناگزیر از این اعتبارات است . این نور مقدس بالذات حادث وباذات اقدس حق درشمارش نمی آید ،چنان که عقل با معلومات و مدرکات خود که به اراده وی (عقل) حادث شده شمرده نشود و خورشید بالمعات واشعات خود درشمارش نیاید . چرا که لمعات و اشعات را وجود مستقلی نیست تاباخورشید شمرده شوند وحق تعالی این نور را رابطه ما بین حدوث وقدم قرار داد، چه حدوث را باقدم هیچ وجه مناسبتی نبوده و خود این نورواسطه نزول فیوضات الهی بر خلایق است.

لهذا مجموع اسماء وصفات وشئونات ذاتیه خود را دراین نور عظیم به ودیعه نهاد تا خلایق آیات وکمالات الهیه رادرآن مرآت سراپانما مشاهده نمایند وبه خداوند یگانه خود معرفت حاصل کنند و او را وسیله عبادت وبندگی خود نمایند زیرا بندگان را با ذات غیب الهی به هیچ وجه آشنایی نیست .این نوررا وسیله بندگان وشفیع روز قیامت قرار داد ، این نور مقدس به سلطنت اسم « النور» و« الظاهر» بر همه عوالم محیط وبرهرحقیقتی از حقایق کونیه شاهد وحاضر وبرهمه آنها غالب وقاهر است . صفات حق تعالی را مصداقاً تمایزی وکثرتی نیست، بلکه تمایز به حسب مفهوم عقلی است ، وگرنه به حسب مصداق نورش عین وجود وعلمش عین شهود ، وهمگی متحدند ، پس مصداق نور وشهود در حق تعالی عین مصداق وجود وعلم است[8] ،اگرچه همه صفات هم در مرتبه وجود متحدند ، زیرا وجود خود بالذات مبداء تمام این صفات ومرجع تمام کمالات حاصله به ذات وجود است.

یادداشت:

اولین وبرترین عالم از عوالم خمسه عالم لاهوت است وآنگونه که در احادیث آمده به دلیل خواست واراده خدا برای شناخته شدن (عرفان) ودرنتیجۀ تجلی خداوند برخودش پدید آمده است . خداوند نور تجلی ذاتش را مظهر وجود خود قرارداده یعنی وجود خدا که به زبان عرفا و فلاسفه "غیب مطلق" یا " غیب الغیب" است بوسیله نور ذاتش ظهور می یابد.
بر اساس احادیث بسیار، عرفا این نور را نور محمدی و علوی (ع) می دانند[9] یعنی نور وجود معصومین (ع) که در این مرتبه وجودی یگانه است و واسطه ای است میان حق و همه مخلوقات.

عالم لاهوت در مرتبه اول[10] مقام احدیت (غیب اول) و پس از آن مقام واحدیت (غیب ثانی) است. تجلی وظهور این عالم پس از مقام واحدیت و بصورت عالم جبروت اتفاق می افتد. عالم جبروت عالم کثرت یافتن این وجود یگانه است و به دلیل ظهورصفات واسماء الهی در این مرتبه ، بوسیله عقل شناخته می شود ؛ بنابراین عقل از عالم لاهوت دو مفهوم را درک می کند ، مفهوم بطون یا غیب که مرتبه احدیت و مفهوم ظهور یا تجلی که مرتبه واحدیت است. همه اسماء وصفات حق در عالم لاهوت با وجود حق متحدند.تنها صفاتی که در عالم لاهوت تمایز پیدا می کنند صفات علم ووجود وشهود ونورهستند وسایر صفات در مراتب بعدی تمایز پیدا می کنند .
عرفا نام مقدس الله را حقیقت اسم اعظم ذات می دانند که شامل همه اسماء و صفات و تجلیات حق تعالی است که در این مرتبه (عالم لاهوت) تمایز ندارند.




[1]  سألَ داوُد -ع- : یا ربِِّ لِماذا خلقتَ الخلق؟   قال الله تعالی: کنتُ کَنزاً مخفیا فاحبَبتُ اَن اُعرَف ، فخَلقتُ الخلق لِکَیَ اُعرَف.(مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، لاهیجی، تهران، زوار،1371؛ ص 95)
[2]  ویژگیهایی که ذکر شده همگی در حیطه عقل قرار دارد و برای وصف پدیده های مادی به کار می رود. مقصود این است که این تجلی خارج از حیطه عقل و ماده است ودر آن نمی گنجد.
[3]  محل تجلی
[4]  یعنی بر اساس مراتب وجودی
[5]  درتائید این مطلب : اولُ ما خلق الله نوری ؛ انا و علیٌ مِن نورٍ واحد (شرح خطبه البیان، علامه دهدار شیرازی، تهران، صائب، 1378؛ ص 106)
[6]  ولایت عبارت از ارتباط وجودی نور ذات ( الله ، نور محمدی و علوی ) با همه عوالم هستی است یعنی موجودات از طریق ولایت نور ذات از هستی خود بهره مند می شوند
[7]  تجلی نور ذات ( الله) از ذات حق تنها به دلیل اراده حق برای آفرینش است و درحقیقت با ذات حق یگانه است .  آیه " قل هو الله احد " همین یگانگی را بیان می کند. این نور از جهت احدیت با ذات حق یگانه است و از جهت  واحدیت به صورت عالم جبروت تجلی می کند و از جهت واحدیت  با عوالم مادون خود مرتبط است (ولایت الله بر تمام هستی )
[8]  چون صفات خداوند اکتسابی نیستند همه صفات عین وجود و باهم یگانه اند
[9]  اول ما خلق الله نوری  و  أنا و علیٌ من نورٍ واحد
[10]  عبارت مرتبه اول تنها برای توضیح استفاده شده و عرفا از عبارت "ذروه اعلی" استفاده می کنند.

نظرات 1 + ارسال نظر
عرفانه چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ http://jadidtarintasaviriranvajahan.persianblog.ir

عالیه دستت درد نکنه !یه هفته هست دارم دنبال یه متن درست وحسابی واسه لاهوت میگردم!اما حالا پیدا کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد